آخرین جلسات درس گفتار اسلام و آسیب های اجتماعی برگزار شد
1397-05-14
آخرین جلسات درس گفتار اسلام و آسیب های اجتماعی برگزار شد

به گزارش «روابط عمومی» دانشگاه شاهد، نهمین و دهمین جلسه درس گفتار از سلسله درس گفتار های «اسلام و آسیب های اجتماعی» با تدریس حجت الاسلام والمسلمین غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا، یکشنبه 7 مرداد ماه در پژوهشکده مطالعات اسلامی آسیب های اجتماعی دانشگاه برگزار شد.

 


گفتنی است سلسله جلسات درس گفتار اسلام و آسیب های اجتماعی با برگزاری جلسه نهم و دهم پایان یافت.
 
 
متن ارائه حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی در نهمین جلسه درس گفتار با موضوع « حاشیه نشینی و نحوه مواجهه با آن» به شرح ذیل می باشد:
 

در جلسه گذشته، بحث درباره طلاق و نحوه مواجهه با آن بود. در آن بحث، ابتدا تلاش شد توصیف و تبیین واقع بینانه ای از وضعیت طلاق در ایران و جهان ارائه شود. پس از توصیف و تبیین طلاق، به مفهوم و اهمیت موضوع طلاق پرداختیم و عرض کردیم که طلاق را نباید به گسست یک قرار و تعهد حقوقی بین زوجین تقلیل داد بلکه آن چیزی که طلاق را در اسلام به منفور ترین حلال خدا تبدیل می کند، پاره شدن رشته های عاطفی و روحی است که در اکثر موارد تا پایان عمر قابل جبران نیست. در ادامه وارد بررسی عوامل اصلی طلاق در ایران شدیم و به یازده عامل مهم اشاره کردیم در عین حال، گوشزد نمودیم که مهم تر از برشمردن عوامل طلاق، ریشه یابی طلاق است. به بیان دیگر، باید دید این عوامل در چه بسترهایی روییده است که در این جهت به پنج بستر اجتماعی مهم پرداختیم : فردگرایی افسارگسیخته، مفاسد جنسی، ظلم و بی عدالتی اقتصادی، ظهور کلان شهرها و درهم شکستن بخشی از قواعد و سنت های اجتماعی و همچنین رواج سبک زندگی غربی در بین بخشی از مردم، پنج بستری بود که درباره آن صحبت شد. در پایان، جدای از برخی تذکارها، به چهار عنصر کلیدی یعنی مودت، تعادل اخلاقی، تقوا و کار و مجاهدت پرداختیم و آنها را عناصر کلیدی و حیات بخش تثبیت و تداوم زندگی مشترک معرفی کردیم. 

توصیف حاشیه نشینی در ایران

برای این جلسه، موضوع «حاشیه نشینی و نحوه مواجهه با آن» را در نظر گرفته ام که از نظر برخی کارشناسان، ظرف بسیاری از آسیب های اجتماعی است و اگر با آن مقابله درستی صورت گیرد، جلوی رشد خیلی از آسیب ها گرفته خواهد شد. طبق روال قبل، ابتدا نکاتی را در توصیف و تبیین حاشیه نشینی خدمتتان عرض می کنم :

1. بر اساس مطالعات میدانی ای که توسط دستگاه های مسئول انجام شده است، هم اکنون قریب به 74 درصد از جمعیت ایران شهرنشین هستند و در سده گذشته روند تخلیه روستاها و مهاجرت به شهرها همواره سیر صعودی داشته است این در حالی است که جمعیت روستایی ایران در سرشماری سال 1332، یعنی 65 سال قبل، 68 درصد از جمعیت کل کشور را به خود اختصاص داده بود.

2. در حال حاضر، قریب به 17 میلیون نفر از مردم ایران در حاشیه شهرها یا سکونت های غیر رسمی زندگی می کنند. البته طبیعی است که مناطق مختلف کشور در جذب حاشیه نشین یکسان نیستند برای نمونه، امروز تهران به عنوان پایتخت و به طور طبیعی بزرگ ترین و در عین حال کامل ترین شهر کشور، بیشترین جمعیت حاشیه نشین را به خود اختصاص داده است، طبق آخرین آماری که توسط استانداری تهران ارائه شده، هم اکنون یک میلیون و دویست و چهل هزار نفر در حاشیه شهر تهران مانند : اسلامشهر، شهرقدس، ورامین، شهریار و غیره زندگی می کنند. بعد از تهران، مشهد رتبه دوم را از جهت جمعیت حاشیه نشین دارد بطوریکه جمعیت حاشیه نشین آن به مرز یک میلیون نفر رسیده است و بعد از مشهد، اهواز، تبریز و ارومیه بالاترین رتبه حاشیه نشینی را خود اختصاص داده اند.

3. درباره تهران چند نکته قابل تأمل دیگر وجود دارد من جمله اینکه در حال حاضر تقریباً یک- پنجم کل جمعیت شهریِ ایران در تهران متمرکز شده است که رقم بسیار بالایی است و نکته دیگر درباره تهران اینکه روند افزایش جمعیت تهران- که قسم مهمی از این جمعیت به حاشیه اضافه می شود- متوقف نشد است بطوریکه طی پنج سال اخیر، یک میلیون نفر به جمعیت تهران اضافه شده است.

4. نباید از نظر دور داشت که از حاشیه نشینی تلقی های یکسانی وجود ندارد. برای مثال، هنوز تصور برخی از مردم از حاشیه نشینی آلونک نشینی یا زاغه نشینی است این در حالی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بساط آلونک نشینی در ایران که حاکی از ظلم مفرط رژیم پهلوی به مردم ایران بود جمع شد و امروز به جز موارد استثناء و کمیاب، نمی توان در نقطه ای از کشور شاهد پدیده های رایج گذشته مانند آلونک نشینی بود. بنابراین، وقتی از حاشیه نشینی صحبت می کنیم، منظور اسکان غیر قانونی قسمی از مردم در کنار شهرها و عدم برخورداری آنها از بخش مهمی از مزایای زندگی رسمی در شهرها مانند برق، آب، گاز و مخابرات رسمی، خدمات بهداشتی، خدمات پلیسی، خدمات آموزشی و سایر رسیدگی هایی است که کف آن شامل همه ساکنان رمسی مناطق شهری می شود.

5. بافت های فرسوده شهری هم بخشی از مشکلات حاشیه نشینی را با خود حمل می کنند. به بیان دیگر، اولاً، بافت های فرسوده در دل شهرهای بزرگ فرصت ایجاد سکونت های غیر رسمی در زمین های بی صاحب یا دولتی را بوجود می آورند و از این طریق حاشیه نشینی در وسط شهر بازآفرینی می شود و ثانیاً، هرچند عمده ساکنان در بافت های فرسوده شهری سکونت غیر رسمی ندارند لکن به دلیل اقتضائات بافت های فرسوده مانند تراکم بالای جمعیت و نوع معماری ( و دشواری ارائه خدمات عمومی در این مناطق ) و یا به دلیل تبعیض نوشته و نانوشته، مردم در این مناطق، از بخشی از مزیت های سکونت در شهرها مانند خدمات بهداشتی و درمانی، محیط های آموزشی با کیفیت و مراکز تفریحی مناسب و غیره بهره مند نیستند. طبق گزارشی که اخیراً یکی از دستگاه های مسئول ارائه داد، هم اکنون یک میلیون و دویست و هفتاد هزار نفر از مردم تهران در بافت فرسوده زندگی می کنند که برای نمونه می توان به منطقه 12 تهران اشاره کرد.           

6. هرچند شهر تهران بیشترین جمعیت حاشیه نشین را دارد اما لزوماً جمعیت بالای حاشیه نشین در یک نقطه جغرافیایی، به منزله حادّ بودن وضعیت حاشیه نشینی در آن نقطه نیست بلکه این کیفیت حاشیه نشینی است که درجه مخاطرات حاشیه نشینی را در نقاط گوناگون کشور مشخص می کند. به بیان دیگر، برخی مناطق کشور مانند مناطق حاشیه شهر تهران اسماً و مطابق تعریف حاشیه قلمداد می شوند اما اولاً، دولت ها بالضروره به ارائه برخی خدمات شهری در این مناطق تن داده اند و ثانیاً، ترکیب جمعیتی بعضی مناطق، فرهنگ مدنی مناسب تری را نسبت به سایر مناطق بروز و ظهور داده و به تبع آن، از برخی عوارض حاشیه نشینی کاسته است؛ لذا می توان گفت در این مناطق، بسیاری از مشکلات مناطق حاشیه ایِ سایر نقاط کشور مانند حاشیه مشهد یا اهواز قابل مشاهده نیست.

7. حاشیه شهرها و سکونت های غیر رسمی به دلایل گوناگون از قبیل فقدان جامعه پذیری لازم، عدم حاکمیت حداکثری قانون، کاهش حضور مأمورین دولتی و در رأس آنها پلیس، کمبود ترس به خاطر از دست دادن منافع، فقدان یا کمبود شدید فعالیت های فرهنگی و آموزشی خصوصاً با رویکرد دینی، محیطی امن برای استقرار مجرمین و آبستن شکل گیری انواع جرایم اجتماعی مانند نزاع و درگیری، تجاوز به عنف، قتل، کودک آزاری، اعتیاد وسیع و یا اخفای اموال مسروقه است و این جدای از جرایمی مانند تصرف عدوانی اراضی و ساخت و ساز های غیر مجاز است که اصولاً ایجاد یک منطقه حاشیه ای با این جنس از جرایم پیوندی ناگسستنی دارد.

8. حاشیه نشینی یکی از آسیب های رایج و رو به رشد در دنیا محسوب می شود. طبق آمارهای جهانی، در حال حاضر حدود یک میلیارد نفر از مردم جهان شامل 32 درصد از جمعیت شهرنشین دنیا، مبتلا به حاشیه نشینی هستند و این روند با سرعت ادامه دارد. البته توجه داشته باشید که حاشیه نشینی مختص کشورهای ضعیف نیست لذا باید گفت در حالی که کشورهایی مانند هند بیشترین جمعیت حاشیه نشین جهان را به خود اختصاص داده اند، مسأله حاشیه نشینی در اروپا و کشورهایی که بیشترین تولید ناخالص ملی را دارند نیز همچنان زنده است. مثلا کشور ایتالیا جزو کشورهای پرآسیب اروپایی در زمینه حاشیه نشینی است هرچند هر قدر نگاه را به سمت شرق اروپا می چرخانیم وضعیت حاشیه نشینی در کشورهای اروپای شرقی جدی تر می شود. جدای از حاشیه نشینی به معنای مصطلح، امروز رشد پدیده بی خانمانی مطلق که مثلاً خود را به صورت کاتن خوابی ظاهر کرده است در اروپا و امریکا ذهن ها را به خود مشغول کرده است. در حال حاضر، برخی رسانه های معتبر تعداد کارتن خواب های ایالات متحده امریکا را 500 هزار نفر ذکر کرده اند که اگر صحت داشته باشد کمتر از یک فاجعه نیست.

عوامل شکل گیری حاشیه نشینی

از مباحث مقدماتی که عبور کنیم، نخستین سئوال این است که چه عواملی زمینه شکل گیری پدیده حاشیه نشینی در ایران را فراهم کرده اند؟ البته ممکن است این عوامل به حاشیه نشینی در سایر کشورها نیز صدق کند لکن من اصرار دارم عوامل حاشیه نشینی در هر کشوری به مقتضای شرایط تاریخی آن کشور جداگانه مورد مطالعه قرار بگیرد. در ادامه تلاش می کنیم به ترتیب به اهمّ عوامل حاشیه نشینی در ایران اشاره کنیم :

یکم. توزیع ناعادلانه منابع و امکانات در کشور

کشورهایی در مقابله با آسیب حاشیه نشینی و کاهش آسیب های فرعی ناشی از آن موفق عمل کرده اند که منطق عدالت را در توزیع امکانات گوناگون خصوصاً امکانات رفاهی پذیرفته اند. عدالت توزیعی در یک تعریف ساده عبارت است از : توزیع منابع و امکانات کشور به مناطق گوناگون بر اساس حقوق اساسی مردم و استعداد هر منطقه. همانطور که ملاحظه می کنید، در این تعریف دو ملاک برای توزیع عادلانه ارائه شده است : ملاک اول حقوق اساسی مردم است که شامل بهره مندی از حداقل های یک زندگی فردی و مدنی است که شامل سه دسته بهره مندی می شود : یکم،  اختصاص زیرساخت های پایه مانند آب، برق، سوخت، مخابرات، جاده؛ دو، وجود اشتغال و اقتصاد معقول؛ و سه، وجود نظم و خدمات عمومی مانند خدمات شهری، خدمات امنیتی، خدمات بهداشتی و درمانی و خدمات آموزشی و پرورشی؛ و ملاک دوم استعدادهای هر منطقه است که معنای آن، تخصیص هدفمند منابع به منظور رشد آن منابع در آن محیط و به تبع آن، تولید ثروت و رفاه می باشد. برای مثال، هیچ منطقی تخصیص منابع عمومی برای احداث کارخانه های عظیمی که به آب وافر نیاز دارند، به مناطق خشک و کم آب را نمی پذیرد یا هیچ منطقی نادیده گرفتن مزیت های کشاورزی یک منطقه و ایجاد صنایع سنگین در آن منطقه به جای کشاورزی را قبول نمی کند. از طرف دیگر، هر چند عدالت توزیعی از عقلانیت واضحی برخوردار است لکن در اجرای عدالت توزیعی با دو رفتار عمده روبرو هستیم : یک، رفتارهایی که ناشی از عدم باور به عدالت است و تحقق عدالت را مغایر با منافع خود تلقی می کند؛ نمایندگان این رفتار را باید در سرمایه سالاران لیبرال و غیر لیبرال جستجو کرد. دو. رفتارهایی که ناشی از ضعف و ناتوانی در اجرای عدالت است و علی رغم اینکه عدالت را در مبنا می پذیرد لکن از عهده عینیت بخشی به آن بر نمی آید که هر البته نتیجه هر دو رفتار می تواند به شکل گیری و گسترش حاشیه نشینی منجر شود. به بیان دیگر، وقتی عدالت نبود و تمامی منابع و امکانات کشور در پایتخت و چند کلان شهر متمرکز شد، طبیعی است که مردم چه در روستاها و چه در شهرهای کوچک برای بهره مندی از منابع و امکانات پایتخت و کلان شهرها مهاجرت کنند چیزی که با شروع به کار پهلوی اول در ایران آغاز و متأسفانه با پیروزی انقلاب نیز- به دلایلی که در جلسه اول به آنها اشاره کردم-در حد مورد انتظار متوقف نشد. و از آنجا که سکونت رسمی در متن شهرها پرهزینه است و بخش مهمی از مهاجرت کنندگان قادر به تأمین هزینه های آن نیستند، مهاجرت های گسترده خود را در شکل گیری حاشیه های عظیم در کنار کلان شهرهایی مانند تهران و مشهد نشان می دهد. از حضرت امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند : «اِنَّ النّاسَ یَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَینَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الرضُ بَرَکَتَها بِاِذنِ اللّه‏ِ تَعالى» یعنی اگر در میان مردم عدالت برقرار شود، همه بى‏نیاز مى‏شوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مى‏فرستد و زمین برکت خویش را بیرون مى‏ریزد. ( کافى، ج 3، ص 568، ح 6 ) این حدیث گویای این حقیقت است که برکت همراه با عدالت است و وقتی عدالت نبود، برکت هم از جامعه اسلامی می رود و انواع گرفتاری ها که حاشیه نشینی یکی از آنهاست، جامعه و سیستم اسلامی را توأماً از پا می اندازد؛ لذاست که امیرالمؤمنین علی (ع) می فرمایند : «مَن عَمِلَ بِالعَدلِ حَصَّنَ اللّه‏ُ مُلکَهُ»؛ یعنی هر کس به عدالت رفتار کند، خداوند حکومتش را حفظ خواهد کرد. ( غررالحکم، ج5، ص 355، ح 8722 )

مطلب مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کنم، نقش برجسته آمایش سرزمینی در تحقق عینی عدالت توزیعی است. آمایش سرزمینی که هنوز کشور ما از نسخه کامل آن بی بهره است عبارت است از : رصد، تحلیل و برنامه ریزی فضایی در مقیاس ملی و حتی منطقه ای در جهت ادراک ظرفیت ها و توانمندی ها و همچنین بازیگران اصلی و آرایش آنها در صحنه طبیعی، اقتصادی و اجتماعی کشور که می تواند امکان بهره برداری معقول از پهنه سرزمینی کشور، توزیع جمعیت و در نهایت برقراری عدالت توزیعی و پاسخگویی به نیازهای جامعه را فراهم کند. امروز با ظهور فناوری های جدید، مانند فناوری اسکن عمیق و غیره، آمایش سرزمینی ابعاد تازه و بسیار مؤثری پیدا کرده است. 


 

دوم. حوادث طبیعی

در جلسه نخست به وضوح توضیح دادم که کشور ما از جهت طبیعی یک کشور حادثه خیز است و طی سده اخیر، حوادث طبیعی بزرگی رخ داده که هر یک در تغییر اوضاع ایران مؤثر بوده است. در واقع، وقتی یک زلزله یا سیل عظیم و ویرانگر در یک منطقه رخ می دهد، تا سال ها شرایط عادی منطقه به هم می خورد و بخش مهمی از جمعیت آن منطقه به دلایل گوناگون از جمله بهره مندی از یک زندگی مناسب از آن منطقه مهاجرت می کنند. از جمله حوادث طبیعی دیگر که در مهاجرت ها نقش مؤثری داشته است، تحولات آبی و خشکسالی در ایران است. البته به طورکل، ایران کشوری خشک و کم بارش قلمداد می شود و در غیر فصول خشکسالی نیز جز در معدودی از مناطق، با وفور آب روبرو نیست اما وقتی موضوع خشکسالی به صورت علاحده بوجود می آید، در موارد قابل توجهی، مردم مناطقِ مبتلا به خشکسالی که ادامه حیات خود را در کشاورزی و دام داری جستجو می کنند، چاره ای جز تن دادن به مهاجرت با انگیزه ایجاد فرصت های تازه برای کشاورزی و دامداری و یا تغییر شغل و زندگی شهری ندارند. البته در گذشته وقوع خشکسالی معمولاً مولّد بیماری های مسری هم بود و یکی از عواملی که انگیزه مهاجرت را در بین مردم تقوت می کرد، فراز از بیماری و مرگ بود.

سوم. جنگ  

جنگ هم مانند حوادث طبیعی عامل بخش مهمی از مهاجرت هاست. اگر به جنگ تحمیلی 8 ساله مروری بیندازید، تایید خواهید کرد که بخشی از تحولات جمعیتی در ایران طی چند دهه اخیر معلول جنگ بوده است. به بیان دیگر، مردم جنگ زده چاری جز مهاجرت ندارند و طبعاً علاوه بر ورود جمعیت شهری جنگ زده به شهرهای دیگر، قسم مهمی از جنگ زده هایی که مقیم روستاها هستند، یا به اختیار خودشان و یا به اجبار و تحمیل دیگران من جمله دولت ها، پیوستن به زندگی شهری را به زندگی روستایی ترجیح می دهند، و همین امر موجب می شود تا آنها نیز وارد شهر ها یا حاشیه شهر ها بشوند. از آنجا که بخشی از جنگ زده ها، سرمایه خود را در جنگ از دست داده اند و قادر نیستند با کمک های ناچیز دولت در سکونت گاه های رسمی و متن شهرها به زندگی خود ادامه دهند، خود به خود یا به حاشیه شهرها می پیوندند و یا حاشیه های جدیدی را برای شهرهای بزرگ خلق می کنند. 

چهارم. مهاجرت از خارج به داخل

گرچه مهاجرت از خارج به داخل یک موضوع همیشگی نیست و در هر فقره ابعاد متفاوتی دارد اما بالاخره ما در ایران تجربه طولانی مهاجرین افغانی را داریم. طبق آخرین آمارها، ایران در این تاریخ میزبان حدود 3 میلیون مهاجر افغانی اعم از قانونی و غیر قانونی است و طبعاً عمده این مهاجرین چه به دلایل اقتصادی، چه به دلیل عدم بهره مندی از مجوزات قانونی و چه به دلیل فرهنگی و دافعه موجود در متن شهرها،حاشیه کلان شهرها را برای زندگی موقت یا دائمی خود انتخاب می کنند سهم آن از کل حاشیه نشینی در ایران کم نیست.                           

پنجم. هویت اجتماعی

وقتی از یک طرف زندگی و مشاغل روستایی به شدت تحقیر می شود و روستاییان به عنوان افرادی بی سواد و فاقد کلاس اجتماعی مناسب توصیف می شوند و از طرف دیگر، دائماً زندگی شهری تمجید و مردم شهرنشین به نحو غیر واقعی صاحب همه فضائل و خوشبختی ها معرفی می گردند، باید منتظر بود که در اثر یک چالش هویتی، بخشی از جمعیت جوان روستاها در جهت کسب هویت و تشخّص، و نجات از تحقیرهای مستمر شهرنشین های متکبر و رسانه های آنها، روستاها و مشاغل روستایی را رها کرده و به سمت شهرها هجوم بیاورند. در بعضی از مواردی که به دلیل چالش هویتی مهاجرت انجام شده است، مشاهده می شود که فرد در روستای خود از شرایط مالی و اقتصادی و از رفاه مناسبی برخوردار بوده است- و اتفاقاً در همان روستا از منزلت اجتماعی قابل قبولی هم بهره مند است- لکن مصمم به مهاجرت می شود و در نقطه مقابل، در شهر نه فقط از راحتی زندگی قبلی برخوردار نیست بلکه به دلیل فقدان دانش و مهارت های کافی برای زندگی شهری، تن به کارهای پست، بی منزلت و سخت داده است تا بلکه از عهده تأمین هزینه های هنگفت زندگی در شهر برآید. این اعتراضی است که خیلی از روستائیانی که تحت فشار فرزندان جوان یا سایر عوامل به شهرها مهاجرت کرده اند مطرح می کنند و از آنجا که مهاجرت معمولاً با فروش خانه و زمین های کشاورزی توأم است، فرد روستایی در روند مهاجرت، تمام پل های پشت سر خود را خراب می کند و راه برگشتی برای خود باقی نمی گذارد.     

ششم. سبک زندگی

یکی از عناصری که در مهاجرت و سکونت در حاشیه شهرها مؤثر است، تغییر سبک زندگی است. در حقیقت، سبک زندگی ای که ارزش را در حیات ماشینی و فناوری زده امروزی خلاصه می کند و کسب لذت و خوشی را در تن آسایی و برخی دلخوشی های موجود در شهرهای بزرگ معرفی می کند، خیلی طبیعی است که شهرها را برای زندگی ایده آل معرفی کند. در واقع، افرادی هستند که نه به خاطر بیکاری و فقر، نه به خاطر چالش هویتی، و نه به خاطر فقدان امکانات اولیه، بلکه به خاطر قابل تحمل نداستن سبک زندگی در روستاها و شهرهای کوچک و میل شدید به تنفس در فضاهای شهری و هضم شدن در فناوری ها یا موقعیت های شهری تن به مهاجرت داده اند اما به دلیل عدم تمکن مالی برای قرارگرفتن در متن شهرها، بالاجبار حاشیه نشینی را راهی برای ورود گام به گام به شهرها انتخاب کرده اند هرچند ممکن است هیچوقت انتقال از حاشیه به متن شهر اتفاق نیفتد.

هفتم. فقر و تنگدستی

فقر و تنگدستی خصوصاً وقتی ناشی از بیکاری باشد، یکی از انگیزه های جدی برای سکونت در حاشیه شهرهاست. شما اگر به ترکیب جمعیتی برخی مناطق حاشیه ای تهران دقت کنید، ساکنان برخی از این مناطق را کسانی تشکیل داده اند که بیکاری مفرط و نبود امید به حل مسأله بیکاری، آنها را برای مشاغلی نظیر مسافرکشی و غیره به سمت شهرها کشانده است. حتی کسانی که از قدرت مسافرکشی و امثال این هم برخوردار نیستند به خوبی می دانند که هم جواری با شهرهای بزرگ، در هر حال فرد را از فقر مطلق نجات می دهد بطوریکه اگر تکدی گری را هم به عنوان آخرین گزینه انتخاب کنند، بهتر از قبل قادر به گذران زندگی خود خواهند بود. این در حالی است خرده فروشی مواد مخدر، سرقت های ریز و امثال این ها، خیلی زود جای تکدی گری را نیز خواهد گرفت.

هشتم. فقدان آگاهی و تربیت اجتماعی

عمده کسانی که زندگی در حاشیه شهرها را انتخاب می کنند، نه تنها قبل از ورود به این مناطق فاقد آگاهی های لازم درباره پیامدهای حاشیه نشینی هستند بلکه بعد از اسکان در حاشیه ها، قدرت استفاده از قانون و تسهیلات قانونی برای خروج از شرایط نامطلوب و یا غرق نشدن در مشکلات حاشیه نشینی من جمله ارتکاب به جرایم گوناگون را ندارند و لذا معمولاً بخش مهمی از مردم حاشیه نشین را افرادی تشکیل می دهند که از جهت فرهنگی، جزو طیف های بسیار ضعیف جامعه محسوب می شوند و همین امر ضررهای حاشیه نشینی را برای خود آنها و دیگران اضافه می کند.

نهم. سایر موارد

وقتی سرفصلی تحت عنوان سایر موارد به بحث اضافه می شود به طور طبیعی هر عامل دیگری که از قلم افتاده باشد اضافه می شود اما من قصد دارم در این قسمت به موضوع زندان ها و نقش آن در ایجاد حاشیه ها و سکونت های غیر رسمی اشاره کنم. واقعیت این است که وقتی سرپرست یک خانواده به دلایل گوناگون به زندان می افتد و قانون گذار مجازاتی به جز زندان برای مجرمین دارای جرم های سبک هم در نظر نمی گیرد، یک خانواده، به تبع افتادن سرپرست خود به زندان آواره و بدبخت می شود. بعضی از خانواده ها خود را مجبور می بینند سکونت گاه خود را به محل زندان عضو خانواده نزدیک کنند و همین امر حلقه ای از سکونت گاه های غیر رسمی را در دور زندان های بزرگ ایجاد می کند. ممکن است تصور شود که ایجاد این سکونت گاه ها فقط یک تصرف عدوانی اراضی دولتی یا شخصی و ایجاد چهره نامناسب برای یک منطقه تلقی می شود این در حالی است که وقتی این سکونت گاه ها با ترکیب حمعیتی اکثراً مؤنت تشکیل می شود، انواعی از تخلفات و جرایم کوچک و بزرگ نیز در آن متولد خواهد شد که بعضی از آنها مانند تن فروشی و امثال این ها دردآور است. با این وصف، عرض من این است که پدیده توسعه زندان و زندانی چنانچه رهبر معظم انقلاب بارها فرموده اند محل تأمل جدی است و مسئولین باید موضوع جایگزین های متنوع و اثربخش را به قدرت به نتیجه برسانند.

نظام برنامه و بودجه عامل اصلی شکل گیری حاشیه ها

ضمناً من در جلسه اول درباره نحوه تأسیس سازمان برنامه و بودجه در ابتدای پهلوی دوم و انگیزه های پشت آن و همچنین آثار سوء عملکرد این سازمان صحبت کردم و بنا ندارم همه این مطالب را تکرار کنم و لذا در همین حد عرض می کنم که احاطه تفکر نظام لیبرال- سرمایه داری بر سیستم برنامه و بودجه ریزی کشور وتزریق روح بی عدالتی به کشور طی دهه های متوالی، شرایطی را فراهم کرد که با شکل گیری کشور به دو منطقه ذهنی شمال و جنوب، منابع و امکانات کشور در یک منطقه متمرکز شد و همین امر زمینه مهاجرت های وسیعی را به سمت شهرها ایجاد کرد که هم آثار سوء مهاجرت های قبلی امروز ملموس است و هم متأسفانه با وجود گذشته 40 سال از عمر انقلاب، هنوز نظام مدیریت و برنامه ریزی کشور آنطور که شایسته و بایسته است متحول نشده و قادر به جلوگیری از روند مهاجرت ها نیست.

اسلام و الزام آور کردن برخورد انسانی با حاشیه نشین ها

یکی از مباحثی که ترجیح می دهم قبل از ورود به راهکارهای اساسیِ مهار حاشیه نشینی طرح کنم، ضرورت مواجهه انسانی با حاشیه نشین هاست. مسلماً هیچ کس در شرایط طبیعی علاقمند به حاشیه نشینی نیست. حاشیه نشینی به تعبیر رهبر بزرگوار انقلاب نوعی آوارگی است و همه می دانند که آوارگی چه دردها و رنج هایی را در پی دارد. از طرف دیگر، هرچند ورود به حاشیه شهرها توأم با سطحی از قانون شکنی است اما نه لزوماً در همه موارد بلکه در برخی موارد، گرفتاری هایی مانند افتادن در دام گروه های جرم و فساد و یا ابتلا به اعتیاد و غیره که سطح بالایی از قانون شکنی محسوب می شود را به دنبال دارد. وقتی اینگونه شد، نوع نگاه دولت ها و حتی مردم به حاشیه نشین تغییر می کند و راهکارهای سلبی مانند برخوردهای انتظامی و قضایی، امحاء سکونت گاه های غیر رسمی و یا رها سازی حواشی به حال خود، به محتوای نسخه های نوشته یا نانوشته بعضی از متولیان امر تبدیل می شود؛ این در حالی است که از نظر اسلام، این افراد در درجه اول دارای شرافت انسانی هستند و نمی توان به بهانه جرم زدایی یا برخورد با جرم به سمت تضییع حقوق اساسی آنها پیش رفت. در حقیقت، این درست است که حاشیه نشین با سکونت غیرقانونی خودش، برای جامعه دردسرساز شده است اما نمی توان به صرف آنکه این فرد دردسرسازی کرده است، آن را از حداقل های معیشتی یا سرویس های بهداشتی و درمانی، آموزش عمومی و از مهم تر، امنیت بی بهره ساخت. این صد در صد غلط است که عده ای تصور می کنند راه برخورد با حاشیه نشینی تبدیل حاشیه ها به زندان های بزرگ و ایجاد مشقف برای حاشیه نشین ها برای خروج از این مناطق است. خیر، اسلام این روش ها را قبول ندارد. روش درست این است که حالا که این ها به دلایلی دچار حاشیه نشینی شده اند، و دولت ها در ایجاد این شرایط دخیل بوده اند، از محل بیت المال مسلمین به وضع نابسامان آنها رسیدگی شود و شرایطی مهیا گردد که این افراد نه تنها در مناطق حاشیه ای از حقوق اساسی خود برخوردار باشند بلکه تدریجاً از حاشیه به متن شهرها یا سکونت های رسمی منتقل شوند.    

راهکارهای اساسی مهار حاشیه نشینی در ایران

من معتقدم از بین بردن کامل حاشیه نشینی ممکن نیست لکن معتقدم برای مهار حاشیه نشینی که مایلم از آن به پیشگیری از حاشیه نشینی تعبیر کنم، می توان اقدامات متنوعی را دنبال کرد که در ادامه به مهم ترین آنها اشاره می کنم :

تقویت همه جانبه روستاها و ارتقاء منزلت آنها

همانطور که به کفایت بحث شد، روستا محل تنفس محیط زیست و محل تأمین نیازهای اساسی جامعه است و کسانی که در روستاها و در عرصه های رایج و دشواری مانند کشاورزی، دامداری و غیره خدمت می کنند جزو شریف ترین و بی آلایش ترین اعضاء جامعه محسوب می شوند. از طرف دیگر، روز به روز سطح سواد و مهارت مردم در روستاها بیشتر می شود و به تبع آن، اداره بهتر و منظم تر روستاها، ورود فناوری ها و صنایع سالم و مرتبط، افزایش بهره وری و یا تولید مشاغل جدید روستایی نیز رقم می خورد با این وصف، اگر منطق یک جامعه به تقویت روستاها از جهت امکانات رفاهی و همچنین ارتقاء منزلت اجتماعی تبدیل شود، مطمئناً نه تنها سیر مهاجرت از روستاها به شهرها معکوس می شود بلکه جذابیت و قدرت اقتصادی روستاها در بعضی عرصه ها کم تر از قدرت و جذابیت سرمایه گذاری در شهرها نخواهد بود.  

آمایش سرزمینی و تجدید نظر در نحوه توزیع منابع و امکانات

انجام بی نقص آمایش سرزمینی و تهیه برنامه چینش سرزمینی مبتنی بر عدالت توزیعی، جزو اقدامات مهمی است که اگر در کشور صورت گیرد، بخش مهمی از گرفتاری ها من جمله حاشیه نشینی برطرف خواهد شد. البته تغییر شرایط ناعادلانه قبلی در عمل دشواری های خاص خود را دارد و حتی در برخی مناطق با مقاومت های سنگین روبرو خواهد شد اما باید توجه داشت که برای خروج از انفعال و به دست آوردن موقعیت عادلانه و معقول، خطرپذیری و تن دادن به تحولات بزرگ اجتناب ناپذیر است. البته زمانی می توان از نهادینه شدن عدالت در نظام برنامه و بودجه ریزی صحبت کرد که تفکر حاکم بر دانش انسانی و اجتماعی و همچنین مدیریت کشور به نفع عدالت تغییر کرده باشد.


ایجاد سکونت گاه های رسمی برای مهاجرت های اجتناب ناپذیر

هر چقدر دولت ها بر اساس پیش بینی خود از نیازهای واقعی، زمینه گسترش قانونی شهرها یا ایجاد شهرها یا شهرک های جدید را به موقع و هوشمندانه دنبال کنند، و در روند شهرسازی ها نیازهای طیف ضعیف جامعه را به نیازهای طیف های مرفه جامعه ترجیح دهند، خود به خود  شاهد گسترش  روز افزون مناطق حاشیه ای نخواهیم بود. این مطلب در شرایطی باید مد نظر متولیان امور قرار بگیرد که حوادث طبیعی، جنگ، مهاجرت از خارج به داخل، تحولات جغرافیایی، افزایش جمعیت و سایر موارد، نیازهای تازه ای را پدید خواهد آورد که اگر برای پاسخگویی به آن تدبیر درستی صورت بگیرد، شاهد گسترش حواشی و سکونت گاه های غیر رسمی نخواهیم بود.

اصلاح روند ایجاد کلان شهرها

اصولاً من معتقدم کلان شهرها نابودکننده محلات و برهم زننده بخش مهمی از سنت ها و قواعد خوب اجتماعی به شمار می روند و به دلیل جذابیت های ظاهری ای که به خاطر تجمیع امکامات در آن بوجود می آید، به ایجاد حاشیه های بزرگ و پر مشکل در کنار خود دامن می زنند؛ شما اگر به کلان شهرهای دنیا و حتی کلان شهرها در کشور خودمان دقت کنید، ملاحظه خواهید کرد که به کانونی برای انواع بیماری های اجتماعی تبدیل شده اند. بنابراین، یکی از اقدامات معقول دولت ها، ایجاد محدوده قانونی برای شهرهای بزرگ و صیانت سرسختانه از آن و جلوگیری از ظهور هر عاملی است که کلان شهرهای جدیدی را خلق کند. ضمناً امکان اتخاذ تدابیر جدید و هوشمندانه برای تبدیل کلان شهرها به چند شهر نیز تجربه ای است که در برخی کشورها مشاهده شده است.

تغییر سبک زندگی

با تغییر سبک زندگی ای که شرایط حیات انسان در خارج از شهرهای بزرگ را نه تنها تحقیر بلکه از بین می برد، و موجودیت انسان را با زندگی شهری و شاخص های عجیب و غریب در آن پیوند می زند، امکان مقابله با گسترش مهاجرت ها و به تبع آن، حاشیه نشینی ها فراهم می شود. به نظر می رسد، در گسترش مهاجرت ها و توسعه حاشیه نشینی، بر خلاف سابق که بیکاری، فقر و امثال این ها عامل اصلی محسوب می شد، امروز سبک زندگی به عامل اصلی تبدیل شده است. 

چند تذکر مهم :

اولا، همه مناطق حاشیه ای کانون جرم و فساد محسوب نمی شوند و نباید توصیف رایج از سکونت گاه های غیر رسمی به همه مناطق تعمیم داده شود. به بیان دیگر، هر منطقه حاشیه ای نسخه خاص خود را می طلبد.

ثانیاً، اصل در مواجهه با پدیده حاشیه نشینی خاموشی کردن موتور مهاجرت از روستاها به کلان شهرهاست در غیر اینصورت هیچگاه مسأله حاشیه نشینی با اقدامات مقابله ای یا درمانی حل نخواهد شد.

ثالثاً، عدم رعایت کرامت انسانی در مواجهه با حاشیه نشین حتی در مواجهه های رسانه ای، موجب می شود تا احساس ظلم و تبعیض به صورت مضاعف باب یکسری از جرایم را در مناطق حاشیه ای باز نگه دارد.

رابعاً، هرچند حاشیه نشینی محصول قانون شکنی است اما نباید این امر زمینه تداوم بی قانونی و شکل گیری نوعی هرج و مرج در مناطق حاشیه ای را در پی داشته باشد. با این وصف، مراجع قانون گذار باید برای ساماندهی سکونت گاه های غیر رسمی به سمت وضع قوانین دقیق و کارآمد حرکت کنند.  

 

 

متن ارائه حجت الاسلام و المسلمین رضا غلامی در دهمین جلسه درس گفتار با موضوع « تشویش افکار عمومی در فضای مجازی و نحوه مواجهه با آن» به شرح ذیل می باشد:     

         

در جلسه نهم، موضوع بحث حاشیه نشینی و نحوه مواجهه با آن بود. ابتدا سعی شد توصیف روشنی از مفهوم و وضعیت حاشیه نشینی در ایران ارائه شود. پس از توصیف و تبیین حاشیه نشینی، وارد واکاوی عوامل شکل گیری حاشیه نشینی شدیم و نه عامل من جمله عدم توزیع عادلانه منابع و امکانات را به عنوان عوامل اصلی ایجاد حاشیه نشینی در ایران برشمردیم. در ادامه، با به میان کشیدن بحث نظام برنامه و بودجه در کشور و سابقه تأسیس سازمان برنامه و بودجه در ایران، به نقش تفکر حاکم در آن سازمان در عدم شکل گیری عدالت توزیعی در ایران اشاره کردیم. یکی از بحث هایی که تاکنون کمتر به آن اشاره شده و در جلسه قبل به آن ورود شد، دیدگاه اسلامی در زمینه مواجهه با درمان حاشیه نشینی و لزوم حفظ کرامت انسانی حاشیه نشین ها بود. در ادامه، وارد راهکارهای اساسی مهار حاشیه نشینی شدیم و ضمن یادآوری مفهوم و اهمیت فوق العاده آمایش سرزمینی و نقش آن در مواجهه صحیح با این پدیده، به پنج راهکار مهم در این عرصه اشاره کردیم که تقویت و نوسازی روستاها و و ارتقاء فرهنگ روستانشینی و همچنین تغییر تدریجی سبک زندگی از مهم ترین راهکارهایی بود که بیان شد.

معنای تشویش افکار عمومی و ابزار اصلی آن

موضوع این جلسه «تشویش افکار عمومی در فضای مجازی و نحوه مواجهه با آن» است. منظور از تشویش افکار عمومی، ایجاد آشفتگی، تزلزل و به تبع آن، اضطراب در باور ها و نگرش های رایج و ته نشین شده در کف جامعه اطلاق می شود که یکی از مهم ترین محصولات آن بدبینی نسبت به دولت ها و فراتر از آن تمام سیستم مدیریت اجتماعی و فلج کردن کشور است. برای ایجاد تشویش در افکار عمومی ابزارهای گوناگونی وجود دارد اما طی دهه اخیر، فناوری های نوظهور اطلاعاتی و ارتباطاتی و به طور کل فضای مجازی با قابلیت های وسیع و مبهوت کننده ای که دارد، نقش اول را در بین این ابزارها به خود اختصاص داده است. با این وصف، بنده در این جلسه قصد دارم عمدتاً روی نقش فضای مجازی در تشویش افکار عمومی متمرکز شوم و لذا از باب مقدمه، لازم می دانم به چند نکته توصیفی درباره فضای مجازی اشاره کنم :

1. در سال 2000 میلادی، تنها 8/3 درصد جمعیت ایران دارای دسترسی به شبکه اینترنت بوده‌ است اما این میزان در سال 2017 میلادی، به 70 درصد جمعیت رسیده است. بر اساس گزارشی که از طرف دستگاه های مسئول ارائه شده، در حال حاضر تعداد مشترکان اینترنت «پرسرعت» اعم از ثابت و سیار با رشدی هشت برابری نسبت به سال 1392، به 43 میلیون مشترک تاپایان سال 1395 رسیده است که رقم قابل توجهی است.

2. در بررسی های میدانی ای که انجام شده، مشخص شده است که 57 درصد از مردم کشور ما رایانه شخصی دارند اما نکته مهم اینجاست که در سال های اخیر اصلی ترین ابزار ارتباط با شبکه اینترنت، گوشی های هوشمند تلفن همراه است که در جیب اکثر مردم ایران و حتی در کنار رختخواب خیلی از آنها دیده می شود و این موضوع، تحولی اساسی در سهولت و میزان بهره برداری مردم از شبکه اینترنت به شمار می رود. تازه ترین گزارش منتشر شده از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات نشان می دهد، تا پایان خردادماه سال قبل، 156 میلیون و 11 هزار و 283 سیم کارت به مردم ایران واگذار شده که از این تعداد 83 میلیون و 224 هزار و 134 سیم کارت فعال بوده و مورد استفاده مردم قرار گرفته است. البته طبیعی است که همه این 83 میلیون سیم کارت در گوشی هوشمند قرار نگرفته اما می توان تخمین زد که هم اکنون بیش از دو- سوم مردم ایران صاحب گوشی های کوچک و سبک هوشمند هستند که دسترسی آنان به شبکه اینترنت را به نحو فزاینده ای گسترش می دهد.

3.  در گزارش دستگاه های مسئول ذکر شده که تا پایان خردادماه سال 1396، به صورت جهشی، از مجموع 62  هزار روستایی که در ایران وجود دارد، ۲۷ هزار و ۷۳۹ روستا به اینترنت تجهیز شدند که بیشترین ضریب نفوذ اینترنت روستایی مربوط به استان تهران و کمترین آن، مربوط به استان سیستان و بلوچستان است. البته اتصال روستاها به شبکه اینترنت به خصوص اینترنت پرسرعت بالقوه فرصت است اما به فعلیت رسیدن این فرصت منوط به ایجاد بسترهای لازم است در غیر اینصورت به تهدید تبدیل می شود.

4. بر اساس گزارش‌های به دست آمده، در آذر ماه سال ۱۳۹۴، میزان عضویت کاربران ایرانی در حداقل یک پیام رسان با شبکه اجتماعیِ مجازی ۳۷ درصد بوده است اما این میزان در بهمن ماه ۱۳۹۵ به ۶۰ درصد و در شهریور ماه سال ۱۳۹۶ به بالای 70 درصد ارتقا یافته است که حاکی از ضریب نفوذ بالای پیام رسان ها در کشور است. همچنین در مطالعات میدانی، سرانه مصرف پیام رسان ها در ایران در طول شبانه روز 72 دقیقه و 120 دقیقه بر حسب استفاده کنندگان برآورد شده است. علاوه بر این، در یکی از نظرسنجی های دو سال قبل، مشخص شده بود که ۵4 درصد از کاربران ایرانی، شبکه‌های اجتماعی را مفید و ۳۸٫۸ درصد این شبکه‌ها را آسیب رسان می‌دانند هرچند آسیب رسان بودن این شبکه ها لزوماً به عدم استفاده آنها از این شبکه ها نشده است. نکته شایان توجه این است که طی چند سال اخیر، با ارتقاء پیام رسان ها یا شبکه های اجتماعی، این پیام رسان ها مانند تلگرام، خود به شبکه اینترنت کوچک شده تبدیل شده اند و خیلی از سرویس های مورد نیاز کاربران شبکه اینترنت را بدون اینکه نیازمند خروج از قلمرو پیام رسان داشته باشد، تأمین می کنند بطوریکه حتی بعضی از مردم این پیام رسان ها را مساوی شبکه اینترنت یا فضای مجازی تلقی می کنند.    

5. در سال 96 یعنی چند ماه قبل از فیلتر شدن تلگرام در ایران، مرکز افکار سنجی دانشجویان یا همان ایسپا، در یک طرح نظرسنجی تلفنی، نظرات ۱۰۳۱ نفر بالای ۱۸ سال از جمله ۵۱٫۶ درصد مرد و ۴۸٫۴ درصد زن  با ۳۷٫۹ درصد تحصیلات دانشگاهی و ۶۲٫۱ درصد تحصیلات غیر دانشگاهی را جویا شده است که طبق نتایج آن، ۵۸٫۴ درصد افراد اظهار کرده اند که از پیام رسان تلگرام و ۱۹٫۴ درصد از شبکه اجتماعی اینستاگرام استفاده می کنند که بر اساس گزارشاتی که منتشر شده، بعد از فیلترینگ تلگرام در سال 97، میزان استفاده از پیام رسان تلگرام نزدیک به 30 درصد کاهش پیدا کرده است.

6. بر اساس اعلام مسئولان مربوط، تا پیش از فیلتر شدن تلگرام، کاربران ایرانی با بیش از هفتصد و پنجاه هزار کانال فارسی زبان در تلگرام روبرو بوده اند که هر روز نزیک به یک و نیم میلیون مطلب جدید در آنها تولید شده ضمن آنکه کاربران ایرانی، روزانه 2.7 میلیارد بازدید از پیام رسان تلگرام داشته اند.

7. در ادامه نظرسنجی ایسپا که قبلاً به آن اشاره شد، دسته بندی محتوای مورد استفاده توسط افراد عضو در شبکه‌های اجتماعی که عمده آن را دو شبکه تلگرام و اینستاگرام تشکیل می دهد به این شرح است: ۲۲٫4 درصد محتوای خبری و سیاسی؛ ۲۱٫۴ درصد محتوای تفریحی مانند جک و طنز و غیره؛ ۱۴ درصد محتوای ورزشی؛ ۱۱٫۴ محتوای جنسی؛۹٫۲ درصد محتوای علمی؛ ۷٫۵ محتوای آشپزی؛۱٫۲ محتوای دینی و۱۲٫۲ سایر انواع محتوا.

رابطه فضای مجازی و تشویش افکار عمومی

 از نکات توصیفی درباره کم و کیف دسترسی مردم ایران به شبکه اینترنت که عبور کنیم، اولین سئوالی که در ذهن ایجاد می شود این است که چه نسبتی بین نکاتی که بیان شد و تشویش افکار عمومی وجود دارد؟ در پاسخ به این سئوال، لازم است به چند مطلب اشاره کنم :

یک. شما می دانید که در طول سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ما به طور بی وقفه با شدیدترین و در عین حال، پیچیده ترین هجمه های فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی روبرو بوده است و طبیعی است که دشمن از هر وسیله ارتباط جمعی، چه شبکه های متکثر و متنوع ماهواره ای و چه فضای مجازی برای گسترش و عمق بخشی به هجمه های خود استفاده کرده است. قبل از گسترش و عمومی سازی فضای مجازی در جهان و به تبع آن، در ایران، بیشترین تمرکز دشمن بر روی شبکه های ماهواره ای بود و در این مسیر، صدها شبکه ماهواره ای فارسی زبان اعم از خبری، تفریحی و حتی غیر اخلاقی ایجاد شد اما از آنجا که نصب تجهیزات دریافت شبکه های ماهواره ای در ایران غیر قانونی بود و نمی توانست پوشش فراگیری داشته باشد، و از آنجا که خیلی از این شبکه ها علاوه بر دسترسی های محدود، جذابیتی برای بخشی از مردم ایران نداشت، انتقال قسم عمده سرمایه گذاری ها به فضای مجازی که هم پوشش فراگیر ایجاد می کرد و هم جذابیت های فزاینده ای داشت، در دستور کار کشورهای غربی و در رأس آنها امریکایی ها قرار گرفت. من می خواهم این مطلب را  عرض کنم که شبکه های ماهواره ای، از طریق دستگاه تلویزیون که در نقطه مشخصی از منزل فرد نصب شده در دسترس قرار داشت و در خوش بینانه ترین شکل، در ساعتی از اوقات فراغت مشاهده می شد اما فضای مجازی، آن هم از طریق گوشی های هوشمند تلفن همراه، و با محوریت شبکه های اجتماعی، در هر حالی به جز زمان خواب، از فرد جدا نمی شود و می تواند امکان ارتباط به لحظه با فضای مجازی و به طور خاص یک شبکه اجتماعی را برای کاربر بوجود بیاورد؛ بنابراین باید توجه داشت که فضای مجازی و تحولات برق آسای فناوری های دسترسی و غیره، شرایط را برای هجمه دشمن از طریق فضای مجازی به شدت هموار و نتیجه بخش کرده است.      

دو. واقعیت این است که در طول چهل سالی که از عمر انقلاب اسلامی سپری شده، دشمن از راههای مختلف برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده کرده  است؛ از تشویق و تجهیز گروه های تروریستیِ تجزیه طلب و مزدور بیگانه، و ترورهای وسیع اعم از هدفمند و کور تا تحمیل جنگ 8 ساله، از فشارهای به ظاهر بین المللی و وضع تحریم های گوناگون به ویژه تحریم اقتصادی تا جنگ رسانه ای و تهییج افکار عمومی علیه ایران. در حقیقت، غربی ها در یک دوره نسبتاً طولانی در همه روش هایی که علیه ایران به کار بسته بودند شکست خوردند و تدریجاً متوجه شدند که رمز اصلی شکست آنها، همراهی منحصربفرد مردم با حاکمیت، اعتماد بالا به مسئولان نظام، ایمان دینی و گفتمان و روحیه انقلابی است. بعد این ادراک مهم، بخش عمده سرمایه گذاری های دشمن به سمت عملیات روانی و زمینه سازی برای دیپلماسی عمومی در ایران متمرکز شد. عملیات‌روانی در یک تعریف ساده عبارت است از استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و سایر امکانات به منظور تأثیرگذاری بر افکار، احساسات، تمایلات و رفتار مخاطبان در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر. در واقع، غربی ها به این نتیجه رسیدند، از یک طرف، هیچ چیزی به اندازه دروغ پردازی، تعمیم افراطی، نامگذاری معکوس، شرطی سازی و متهم سازی و برچسب زنی به مسئولان جمهوری اسلامی،کلی بافی های کذب و فریبنده درباره شرایط کشور مانند ناکارآمدی نظام یا وجود فساد در عمق حکومت، استهزا و مسخره کردن و سرانجام تضعیف روحیه مردم و ایجاد فضای سراسری یأس و نا امیدی در کشور، و از طرف دیگر، تضعیف ایمان دینی، تقید به شریعت و همچنین القاء پوچ و غیر عقلانی بودن آرمان ها، ارزش ها و به طورکل روحیه انقلابی برای لطمه زدن و تحقق اهداف نهایی آنها یعنی براندازی جمهوری اسلامی ایران مفید و مؤثر نیست، با این ملاحظه که نسل های جدید در ایران از تجربه عینی و یا فهم کاملی از حقایق برخوردار نیستند. توجه داشته باشید که دیپلماسی عمومی هم نیازمند وجود یکسری بسترهاست که عملیات روانی می تواند این بسترها را فراهم کند تا جاییکه دولت بدسابقه و منفوری مانند دولت انگلیس تصور کند می تواند با ایجاد یک شبکه کاملاً تابلودار مانند بی. بی. سی فارسی، از دیوار حاکمیت برای اثرگذاری عمیق بر روی افکار عمومی مردم ایران استفاده کند چیزی که در گذشته مانند دهه 60 و حتی 70 زمینه آن مهیا نبود.

سه. تا اینجای بحث، تلاش شد اهمیت فضای مجازی برای عملیات روانی و دیپلماسی عمومی مشخص شود اما در اینجا قصد دارم به یک واقعیت دیگر اشاره کنم و آن، خواب آلودگی مسئولان کشور در مواجهه به موقع، قوی و هوشمندانه با فضای مجازی بود. در حقیقت، در شرایطی که فضای مجازی با محوریت شبکه های اجتماعی روز به روز در ایران نفوذ بیشتری پیدا می کرد، مسئولان کشور درک صحیحی از نقش حیاتی فضای مجازی برای کشور نداشتند و زمانی هم که رهبر بزرگوار انقلاب دستور تشکیل شورای عالی فضای مجازی، جبران عقب ماندگی ها و مواجهه مبتکرانه با فضای مجازی را صادر می کنند، عده ای از مسئولین به جای استفاده از فرصت دستور مقام معظم رهبری، وارد یکسری نزاع های کودکانه و یا ترجیح منافع جناجی به منافع ملی می شوند که متأسفانه هنوز هم در ابعادی متفاوت ادامه دارد. خب، این خواب آلودگی و این بی عنایتی به روشنگری ها و حتی دستورات حیاتی رهبر بزرگوار انقلاب چه نتیجه ای را به دنبال داشت؟ نتیجه این شد که دشمن با سوء استفاده از یله و رها بودن فضای مجازی در کشور و به بیان دیگر، با بهره گیری از سیاست زدگی و بلاهت برخی مدیران، بتواند بخش اعظم فضای مجازی کشور را به تصرف خود در آورد بطوریکه یک پیام رسان وابسته به رژیم صهیونیستی یعنی تلگرام موفق می شود ظرف سه- چهار سال با نفوذ منحصربفرد در ایران، نه فقط زمینه جمع آوری انبوهی از اطلاعات گرانقیمت از کشور را برای سرویس های جاسوسی دشمن فراهم کند، بلکه با نفوذ در جیب پیراهن بیش از 45 میلیون ایرانی، بی اعتنا به قوانین کشور و بدون آنکه برای شرط گذاری های مدیران وزارت ارتباطات و سایر دستگاه های مسئول پشیزی ارزش قائل شود، مدیریت افکار عمومی در ایران را به دست بگیرد. البته معمولاً یک سئوال در اینجا مطرح می شود و آن اینکه آیا علی الاصول پیام رسان تلگرام و یا اینستاگرام می توانند بدون حمایت زیرساختی و فنی دولت ایران به این میزان نفوذ در ایران دست پیدا کنند؟ پاسخ این است که خیر؛ طبق گزارش های مسئولین، پیام رسان تلگرام، قبل از فیلترشدن، بیش از 60 درصد از پهنای باند ایران را به خود اختصاص داده بود و این پهنای باند نمی توانست جز از طریق دولت به آن اعطاء شود.

چهار. کمی فکر کنید ببینید مگر دشمن احمق است که از چنین فرصت طلایی ای برای عملیات روانی در ایران استفاده نکند؟ طبیعی است که استفاده می کند و نتیجه استفاده از آن در اغتشاشات دی ماه سال 96 کاملاً روشن می شود. امروز اسنادی هست که نشان می دهد، نه فقط آن اغتشاشات از سوی دشمن در بیرون مرزها طراحی و مدیریت شده است، بلکه خود دشمن اذعان می کند، هم نتیجه داده کاوی های رباتیک در مخازن اطلاعاتی عظیم تلگرام در طراحی اغتشاشات نقش داشته، و هم شبکه تلگرام کانون اصلی مدیریت اغتشاشات بوده است. شاید همین موضوع منجر شد که دولت پس از فیلتر چند روزه تلگرام در دی ماه سال 96، ضرورت رفع انحصار از پیام رسان تلگرام را مطرح کند و در نهایت، در اوائل امسال، پیام رسان تلگرام با حکم قضایی فیلتر شود. پس از فیلتر تلگرام، همه ذهن ها به سمت پیام رسان های ایرانی سوق پیدا کرد اما طبیعی بود که عدم سرمایه گذاری های قبلی و یا بهتر بگویم، بی اعتقادی خیلی از مدیران به امکان بهره مندی از پیام رسان های داخلی قوی، پیام رسان های ایرانی را قد کوتاه نگه داشته باشد؛ با این حال، در این چند ماهی که از فیلتر تلگرام سپری شده است مشخص شد اگر پیام رسان های ایرانی از سوی مسئولین تحقیر نشوند، بلکه به نحو عادلانه و واقعی حمایت شوند و یک- دهم خدمتی که دولت از طریق اختصاص پهنای باند ملی به گسترش تلگرام در ایران کرد، به این پیام رسان ها بکند، کشور ما می تواند مانند چین اعتماد عمومی نسبت به کارایی پیام رسان های داخلی را جلب کند و پیام رسان های خارجی که عمدتاً نقش دستگاه عملیاتی دشمن در داخل را بازی می کنند را کنار بزنند؛ هرچند باز هم به دلایل عمدتاً سیاسی این اتفاق در ایران نیفتاده و عده ای همچنان به دنبال باز کردن راه های جدید برای ورود مجدد و البته کمی متفاوت تلگرام در ایران با نام ها و نقاب های دیگر هستند که در جای خود نیازمند بحث و بررسی است.

پنج. روشن است که همه عامل هموار شدن مسیر عملیات روانی به بسترهای فنی مساعد و فقدان دیوارهای امنیتیِ نفوذ ناپذیر و امثال این ها ختم نمی شود و جدای از مباحث فنی و اهمیت انکار ناپذیر آن، یک بحث مهم تر، مواجهه محتوایی با عملیات روانی است. همانطور که اشاره شد، دشمن با دروغ پردازی های وسیع و تعمیم دهی های باطل، به دنبال تخریب اعتماد عمومی به مسئولان کشور است اما پاسخ صحیح، قانع کننده و در عین حال، هنرمندانه ای از سوی مسئولینی که قربانی این دروغ سازی ها شده اند تولید و در همان ابعاد منتشر نمی شود. اصل کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و خدمات خیره کننده آن در طول این چهل سال با وارونه سازی زیر سئوال می رود و حتی نقاط قوت نظام به نقطه ضعف تبدیل می شود اما مراکز فرهنگی در ایران به دلیل ضعف مدیریت یا نبود امکانات لازم سکوت می کنند؛ ارزش ها و مقدسات اسلامی یکی- یکی مورد هجمه و تمسخر قرار می گیرد و باز مجموعه های مسئول پاسخ درخوری تولید نمی کنند؛ آرمان های انقلاب با مباحثی غیر منطقی زیر سئوال می رود اما عکس العمل شایسته ای لااقل در حد همان هجمه دشمن مشاهده نمی شود و صحنه برای یکه تازی دشمن در عملیات روانی در ایران خالی می شود و این قضیه به جز برخی استثناها، همانطور ادامه دارد.               

شش. بعد از این مقدمه چینی ها، بحث اصلی من این است که امروز افکار عمومی در ایران عمدتاً از طریق فضای مجازی و در فضای مجازی با محوریت پیام رسان ها یا شبکه های اجتماعی دچار لطمات جدی شده و دشمن توانسته برنامه خود را در جهت تشویش افکار عمومی به همان معنایی که در ابتدای جلسه عرض کردم تا حد قابل توجهی پیاده کند. من تا الان مفصل درباره آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد، مفاسد اخلاقی، طلاق، حاشیه نشینی و غیره صحبت کرده ام اما نکته مهم اینجاست که هیچ آسیب اجتماعی ای به اندازه این آسیب یعنی تشویش افکار عمومی فلج کننده نیست. حتی شما اگر بخواهید مواجهه موفقی با اعتیاد یا با طلاق و حاشیه نشینی داشته باشید، مطمئن باشید تا وقتی نتوانسته باشید مدیریت افکار عمومی را از دست دشمن خارج کنید و مبتنی بر حقیقت و حقیقت گرایی، آرامش لازم را در افکار عمومی بوجود بیاورید، برنامه های شما به سرانجام لازم نخواهد رسید. شاید این تمثیل خالی از فایده نباشد که اگر شما به دنبال پرورش ماهی در یک استخر بزرگ باشید، اما سموم وارد شده در آب استخر را از بین نبرید، هر قدر هم که اقدامات بعدی شما حرفه ای انجام شود، در این استخر ماهی پرورش پیدا نخواهد کرد و سموم موجود در آب، اجازه زنده ماندن بچه ماهی ها را نخواهد داد.

منطق کنترل و مدیریت فضای مجازی  

سئوال دیگری که در اینجا ذهن برخی را با خود درگیر می کند، نسبت محدودسازی یا کنترل فضای مجازی اعم از شبکه های اجتماعی و غیره با آزادی و حقوق اساسی انسان است که لازم می دانم در این زمینه هم به چند نکته مهم اشاره کنم :

اولاً، در لیبرال ترین کشورهای جهان هم اصلی به نام صیانت از مصالح و خیر عمومی، ایجاد محدودیت و کنترل در قالب فیلترینگ و غیره را توجیه می کند لذا شما در کمتر کشوری از کشورهای غربی مشاهده می کنید از فیلترینگ و سایر عناصر کنترل کننده استفاده نشود، هرچند به میزانی که تعریف ما با غرب از مصلحت و خیر عمومی متفاوت است، مصادیق محتوای مضر و غیر مضر نیز تغییر می کند لذا ممکن است چیزی در ایران به عنوان مصداق محتوای مضر برای عموم فیلتر بشود که در غرب نشود هرچند به شما بگویم که در همه دنیا، با هر طرز تفکری، چیزی های مشترک وجود دارد که همه کم و بیش به مضر بودن آن باور دارند و اینگونه نیست که مثلاً ما و غرب در تشخیص مصادیق عکس همدیگر فهم و سپس عمل کنیم. مثلاً همه عقلای عالم امروز قبول دارند که دسترسی کودکان و نوجوانان به محتوای ضد اخلاقی مضر است و باید جلوی آن رسماً و با قاطعیت گرفته شود هرچند ما دایره محتوای ضد اخلاقی را وسیع تر می دانیم و معتقدیم این جلوگیری، شامل همه گروه های سنی می شود و اختصاصی به کودک و نوجوان ندارد. 

ثانیاً، آیا کرامت انسانی یا برخورداری انسان از شعور و آگاهی می تواند دلیلی بر در دسترس قرار گرفتن سموم خطرناک یا سلاح های تخریب گر برای عامه مردم باشد؟ فکر نمی کنم پاسخ هیچ صاحب عقلی به این سئوال مثبت باشد چراکه میلیون ها نمونه عینی وجود دارد که حتی انسان های ظاهر الصلاح، تحصیل کرده و غیره، از سموم خطرناک یا سلاح و امثالهم علیه خود و دیگران استفاده کرده اند و لطمات جبران ناپذیری را به جامعه زده اند لذا شما حتی به داروخانه هم که می روید و بدون نسخه معتبر پزشک، داروی حساسی را مطالبه می کنید، متصدی فروش دارو صرف نظر از اینکه شما چه کسی هستید و در چه رتبه علمی و اجتماعی ای قرار دارید از تحویل آن دارو به شما پرهیز می کند و شما هم از کار متصدی داروخانه تلقی شکسته شدن کرامت انسانی و یا توهین به شعور خودتان را نمی کنید بلکه انتظار دارید اگر فرزند دلبندتان بدون نسخه از داروخانه ای یک داروی حساس را مطالبه کرد، داروخانه از فروش آن دارو به فرزندتان با قاطعیت خودداری کند تا خطری از ناحیه مصرف بدون نسخه آن دارو متوجه او نشود. همین الان ببینید درباره فروش آزاد سلاح در امریکا چه بحث هایی در امریکا هست؟ در حالی که هر روز خبری از به رگبار بسته شدن عده ای بیگناه توسط جوانی روان پریش یا مست در محیط های عمومی به ویژه مدارس و دانشگاه ها منتشر می شود، چقدر نخبگان امریکایی ادامه این روند را عاقلانه می دانند؟ بنابراین، کنترل فضای مجازی البته به صورت صحیح و قانونمند مغایرتی با کرامت انسانی و یا حقوق مسلم او ندارد.

ثالثاً، به همان میزان که آلودگی های اخلاقی در فضای مجازی خطرناک است، منحرف کردن افکار عمومی از حقایق اجتماعی، قلب و وارونه سازی واقعیت ها و سلب اعتماد و آرامش مردم در عرصه مدیریت اجتماعی خطرناک است و لذا خیلی طبیعی است که هر دستگاه مدیریتی برای صیانت از افکار عمومی نسبت به مسیر تبادل اطلاعات در جامعه حساس باشد و زمانیکه دشمن به دنبال استفاده از این مسیر برای ضربه زدن به کشور است، با ابتکار عمل دشمن را از این مسیر دور کند. حتی در عرصه اقتصادی که امروز از ساحت سیاسی قابل تفکیک نیست، شما ملاحظه کنید، شایعات و دروغ پردازی ها تا چه حد می تواند در ایجاد چالش های افتصادی مؤثر باشد. در همین ماه های اخیر به وضوح مشاهده کردیم، در حالی که هنوز هیچ تحریم تازه ای از سوی امریکا علیه ایران اعمال نشده است، و نفت کشور با 20 دلار بالاتر از نرخ مصوب در قانون بودجه کشور به فروش می رسد، با یک مهندسی فریبکارانه، قیمت ارز و سکه در ایران به چندین برابر واقعی خود می رسد و حیات اقتصادی بسیاری از مردم خصوصاً کسبه را به خطر می اندازد.    

رابعاً، آزادی در فضای مجازی صفر و صدی نیست. در واقع، مطالبه آزادیِ مطلق دیگر بر روی کاغذ هم نشانه نادانی است و همه می دانند که برای صیانت از آزادی و عدم رویش خودکامگی از درون آن، باید با اتکاء به عنصری به نام مصالح و خیر عمومی، به آزادی چارچوبی قانونی داد. البته این قانون می تواند حداقلی یا حداکثری حافظ و مدافع مصالح و خیر عمومی باشد لکن روشن است که هر میزان مصالح و خیر عمومی به اسم آزادی نادیده گرفته می شود، و از این طریق عدالت و اخلاق به حاشیه می رود، نفس آزادی واقعی هم به شماره می افتد هرچند ممکن است صورت آزادی به شکل بزک کرده ای سرحال و قبراق نشان داده شود. در اینجا یک سئوال مهم مطرح می شود که منبع درک مصالح و خیر عمومی چیست؟ آنچه مسلم است پاسخ ما و غرب به این سئوال یکسان نیست. ما منبع معرفی مصالح و خیر عمومی را دین می دانیم و غرب قرارداد اجتماعی و سپس آرای عمومی، چالش اصلی در اینجاست که قرارداد اجتماعی- که جلسات قبل درباره آن صحبت کردیم-  یا آرای اکثریت- یعنی نصف به علاوه یک- در تشخیص «حق» قابل اتکاست؟


رابطه ظرف و مظروف در فضای مجازی

یکی از مباحث فریبنده ای که این روزها مطرح است، خنثی بودن ظروف رسانه ای مانند پیام رسان هاست. البته واقعیت خنثی بودن یک ظرف رسانه ای را مطلقاً ناممکن نمی دانم اما ساده انگاری است که تصور شود جهان بینی ها در فرم ها غایبند و محتوا را به حال خود رها می کنند؛ اما صرف نظر از بحث تأثیر جهان بینی خالق یک فناوری در متن یک فناوری و امکان یا عدم امکان غلبه بر آن، هر نوع ظرف رسانه ای به صرف ادعای بی طرفی، در عمل بی طرفانه عمل نمی کند. برای مثال، همین شبکه تلگرام که در سال های اخیر همواره با ژست های گوناگون مدعی بی طرفی خود بوده است، بر حسب تفکر کلانی که پشت آن قرار دارد، به شکل نانوشته ای از مظروفِ مطلوب خود حمایت می کند. در چنین شرایطی است که تلگرام از فعالیت های کانال های وابسته به گروه های تروریستی که دستشان تا آرنج در خون مردم بی گناه فرو رفته است، به اسم آزادی دفاع می کند. بنابراین، تاکید بنده این است که در فضای رسانه ای یا فضای تبادل اطلاعات، خیلی اوقات ظرف و مظروف، یا سرویس و محتوا دو روی یک سکه اند و نمی توان به صرف اینکه کسی بگوید سرویس ها بی طرفند و یا شما ها دچار توهم توطئه هستید، مردم را با همه دارایی شان در آغوش سرویس ها انداخت.

البته ممکن است از آنچه بنده در اینجا بیان کردم اینگونه برداشت شود که نگاه ما به فضای مجازی تهدید محور است این در حالی است که بنده چنین نظری ندارم بلکه معتقدم تهدیدزا یا فرصت زا بودن فضای مجازی یا همین پیام رسان ها به شدت به تفکر و به بنیه سخت افزاری و نرم افزاری کشور وابسته است. اگر تفکر پیشرو و بنیه قوی ای داشته باشیم فضای مجازی فرصت ساز خواهد شد و اگر تفکر ارتجاعی و بنیه ضعیفی داشته باشیم، فضای مجازی تهدیدزا خواهد بود. به بیان دیگر، چنانچه بنیه فنی و محتوایی کشور ما در این زمینه تقویت شود و بتوانیم با طراحی و پیاده سازی یک مواجهه فعال و مبتکرانه، امکان غلبه فرصت های فضای مجازی بر تهدیداتش را ایجاد کنیم، همه خواهند دید که فضای مجازی در ایران صدها برابر آن چیزی که بعضی ها در شرایط فعلی به عنوان فرصت از آن اسم می برند، برای مردم ما فرصت زاست که بحث در این زمینه را به وقت دیگری مؤمول می کنم.  

اسلام و تأکید بر سالم سازی فضای تبادل اطلاعات

از آنجا که بحث ما اسلامی است، من لازم می دانم در زمینه سلامت فضای رسانه یا به تعبیر دقیق تر، فضای تبادیل اطلاعات، به برخی آیات و روایت اشاره کنم. هدف از این اشارات این است که بدانیم موضوع سالم سازی فضای تبادل اطلاعات و مقابله با تشویش افکار عمومی بیش از اینکه یک ضرورت عرفی باشد، یک تکلیف اسلامی است. البته من به دنبال درگیرسازی ذهن شما با نگاه اسلامی هستم نه ارائه یک مدل.

حضرت امام جواد (ع) می فرمایند: «مَن أصغى إلى ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ؛ فإن کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَد عَبَدَ اللهَ، و إن کانَ النّاطِقُ یَنطِقُ عَن لِسانِ إبلیس فَقَد عَبَدَ إبلیسَ» یعنی هرکس به حرفهای سخنرانی گوش سپارد ( و علاقمند و متمایل به او باشد ) بنده او شده است؛ پس اگر آن سخنور از خدا ( و معارف و احکام او ) سخن بگوید، شنونده، خدا را عبادت کرده است، و اگر آن فرد از زبان شیطان ( و هوى و هوس ) سخن بگوید، شیطان را بندگی نموده است.( تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانى‏، ص ۴۵۶ ) پس همانطور که ملاحظه می کنید، اسلام برای یله و رها بودن در فضای مجازی و نشستن پای هر سایت یا کانالی منطقی قائل نیست و مهم، محتوا و جهت گیری محتوایی و اطمینان کاربر از شیطانی نبودن آن است.

همچنین در سوره حجرات آیه 6 می فرماید :  «یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیّنُوا أَنْ تُصیبُوا قَوْمًا بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ» یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید؛ مبادا در صورت عمل کردن بدون تحقیق، به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید! باز همانطور که ملاحظه می کنید، از نظر اسلام، مؤمن نباید در برابر اخباری که به او می رسد منفعل باشد و بدون بررسی این اخبار را مبنای فکر و رفتار خود قرار دهد چیزی که متأسفانه امروز کمتر شاهد آن هستیم.

یکی از عرصه هایی که قرآن مجید با تمام قاطعیت در آن ورود کرده است، عرصه شایعه پراکنی به خصوص در امور حیاتی جامعه اسلامی است. برای نمونه قرآن در سوره احزاب آیه 60 و 61 می فرماید : «لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدینَةِ لَنُغْرِیَنّکَ بِهِمْ ثُمّ لا یُجاوِرُونَکَ فیها إِلاّ قَلیلاً مَلْعُونینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا و ...» یعنی اگر منافقان و بیمار دلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بی اساس در مدینه منتشر می کنند، دست از کار خود برندارند، تو را بر ضدّ آنان می شورانیم. سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند و از همه جا طرد می شوند و هر جا یافته شوند، دستگیر خواهند شد و ... البته این برخورد شأن نزول مشخصی دارد اما حاکی از موضع کلان اسلام با پدیده شایعه سازی آن هم در مسائل حیاتی نظام اسلامی است.

در ماجرای افک که منافقین کوردل وارد فاز ترور شخصیت پیامبر (ص) از طریق هتک حرمت یکی از همسران پیامبر اکرم (ص) شدند، قرآن مجید در سوره نور آیات 15 تا 17، با مؤمنین برخورد توبیخی دارد و می فرماید : «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنّ الْمُۆْمِنُونَ وَ الْمُۆْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَ قالُوا هذا إِفْکٌ مُبینٌ... إِذْ تَلَقّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظیمٌ وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَتَکَلّمَ بِهذا سُبْحانَکَ هذا بُهْتانٌ عَظیمٌ. یَعِظُکُمُ اللّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ کُنْتُمْ مؤمنین» یعنی به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید ... و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید و آن را کوچک می پنداشتید؛ در حالی که نزد خدا بزرگ است. چرا هنگامی که آن را شنیدید،  نگفتید ما حق نداریم که به این سخن تکلم کنیم؟ خداوندا! منزهی تو. این بهتان بزرگی است. خداوند، شما را اندرز می دهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید، اگر ایمان دارید. در واقع، این آیه شریفه نشان می دهد که سکوت و بی تفاوتی در قبال تولید و توزیع شایعات به ویژه شایعاتی که در درون آن یکسری اتهامات یا بهتان های بزرگ جا گرفته است، چه گناه بزرگی است چه رسد به اینکه کسی بخواهد آن شایعات را بازنشر هم بکند!

در جای دیگر یعنی سوره نساء آیه 83  قرآن مجید ضمن پرده برداری از رفتار افراد سست ایمان می فرماید : «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ اْلأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدّوهُ إِلَی الرّسُولِ وَ إِلی أُولِی اْلأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتّبَعْتُمُ الشّیْطانَ إِلاّ قَلیلاً» یعنی و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، ( بدون تحقیق ) آن را شایع می سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان که قدرت تشخیص کافی دارند، بازگردانند، از ریشه های مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده کمی همگی از شیطان پیروی می کردید.

اگر در عرصه تبادل اطلاعات، به ویژه در جایی که ورود نقادانه داریم به دنبال یک اصل اسلامی روشن هستیم، قرآن مجید در سوره نساء آیه 84 این اصل را بیان می فرماید : «لا یُحِبّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمیعًا عَلیمًا» یعنی خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدی ها را اظهار کند، مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد. خدواند شنوا و داناست. همانطور که ملاحظه می کنید، هیچ توجیهی برای بدگویی های رسانه ای یا بازتولید بدی ها در فضای مجازی که برای بعضی به یک رویه عادی تبدیل شده است وجود ندارد و تنها یک استثناء در این زمینه وجود دارد و آن در جایی است که شما به دنبال مقابله با یک ظلم هستید هرچند خود ظلم و ظالم هم تعریف شرعی دارد.

بنا بر آنچه در این قسمت بیان شد، اعضا جامعه اسلامی و کل سیستم مدیریتی کشور، باید مراقب خوراکی که در فضای مجازی مصرف می شود و تبعات روحی آن باشند. از طرف دیگر نه تنها مسلمانان نباید خود را وارد تبادلات مخرب اطلاعات بکنند، بلکه باید نسبت به بازتولید و بازنشر شایعات و اخبار دروغ حساس باشند و از کنار آن بی تفاوت عبور نکنند. مسأله مهم تر، لزوم مواجهه قاطع دولت اسلامی با موتورهای تولید کننده شایعه و دروغ است. در واقع، دولت اسلامی باید بوسیله از کار انداختن این موتورها که منشأ آن منافقین و دشمنان اسلام هستند، از سلامت فضای تبادل اطلاعات در جامعه اسلامی سرسختانه صیانت کند.    

راهکارهای اساسی برای پیشگیری از تشویش افکار عمومی در فضای مجازی

من هم برای پیشگیری و هم مقابله با تشویش افکار عمومی حرف های مهمی دارم که به دلیل ضیق وقت، در اینجا فقط به راهکارهای اساسی برای پیشگیری اشاره می کنم :

یکم. خلق فضای مجازی داخلی

امروز از فضای مجازیِ داخلی تعابیر گوناگونی وجود دارد. اینترنت ملی یا شبکه ملی اطلاعات تعابیری است که زیاد تکرار می شود. آنچه مسلم است ایجا یک قلمرو بومی برای فضای مجازی در جهت صیانت از مصالح و منافع عمومی آن هم مبتنی بر احکام و ارزش های اسلامی چیزی نیست که بتوان از کنار آن به سادگی عبور کرد. البته اگر اصل وجود فضای مجازی داخلی را قبول کنیم، مهم ترین سئوال مربوط به مختصات آن است. بنده در همین حد عرض می کنم که فضای مجازی داخلی باید به گونه ای خلق و مدیریت شود که اگر به هر دلیل، شبکه جهانی اینترنت به روی کشوری مانند کشور ما- که در معرض توطئه های نظام سلطه قرار دارد- بالکل قطع شد، کوچک ترین اختلالی در مناسبات درون مرزی در عرصه فضای مجازی مانند دولت الکترونیک به معنای مصطلح، تبادلات پولی و بانکی، بانک های اطلاعاتی، سامانه های ارتباطاتی و غیره بوجود نیاید. البته کسی تصور نکند که فلسفه خلق فضای مجازیِ داخلی، بریدن از شبکه جهانی اینترنت و محروم کردن مردم از مزیت های بی شمار آن است، بلکه اتفاقاً یکی از پیچیده ترین بخش های فضای مجازی داخلی، تعبیه دروازه های هوشمند برای رفت و آمد به شبکه جهانی اینترنت است، دروازه هایی که بر اساس مصالح و منافع عمومی باز و بسته شود.

دوم. خوداتکایی و بازیگری

واقعیت این است که فضای مجازی در ساحت جهانی، میدان مساعدی برای بازیگریِ بازیگران بزرگ است و این بازیگران بزرگ هستند که قوانین این فضا را تعیین می کنند. از طرف دیگر، اگر بازیگری بزرگ شد، محدود کردن آن در مرزهای داخلی ممکن نیست و این بازیگر حتماً وارد میدان های فرامرزی خواهد شد. در اینصورت چه ایرادی دارد ما به عنوان یک جامعه اسلامی، فرصتی را مهیا کنیم که شرکت های ایرانی تدریجاً به بازیگران بزرگ در فضای مجازی تبدیل شوند و حتی با عبور از مرزهای کشور، در سطح جهانی به قدرتی تعیین کننده تبدیل شوند؟ اگر باور به امکان تبدیل شرکت های ایرانی به قول های فضای مجازی دنیا وجود داشته باشد، و متناسب با آن سرمایه گذاری شود شرکت های ایرانی، هم به نیازهای داخلی پاسخ خواهند داد، و هم انحصار شرکت های امریکایی در این میدان را خواهند شکست. برای نمونه، در همین چند ماهی که تلگرام در ایران فیلتر شده است و میدان غیر طبیعی و انحصاری به میدان رقابتی مبدل شده است، پیام رسان های ایرانی با همه مضایقی که با آن روبرو بوده و هنوز هم هستند، ظرف کمتر از 3 ماه، 10 میلیون از جمعیت کشور را جذب خود کرده اند و این رقم کمی نیست. مطمئن باشید اگر دولت از چند سال پیش از پیام رسان های ایرانی حمایت کرده بود، الان، مانند چین که پیام رسان وی چت عمده نیازهای مردم چین را تأمین می کند، یکی از پیام رسان های برتر ایرانی جای تلگرام در ایران را کاملاً گرفته بود.     

سوم. باز کردن چتر قانون در فضای مجازی

نو بودن فضای مجازی و خروج اختیار آن از دست دولت ها نباید به معنای حاکمیت بی قانونی در فضای مجازی تلقی شود. فضای مجازی چه در امور سخت افزاری و چه در امور نرم افزاری، زمانی به سود یک ملت است که مغایرتی با قانون نداشته باشد و مأمورین قانون از انجام نظارت های قانونی بر روی آن عاجز نباشند. حتی اگر یک سرویسی از خارج از کشور به داخل کشور راه پیدا کند، کمترین شرط ادامه فعالیت آن قرار گرفتن در زیر چتر قانون است چیزی که پیام رسانی مانند تلگرام حاضر به قبول آن در کشور ما نشد.

چهارم. ایجاد آبشارهای محتوایی

مواجهه با فضای مجازی نباید از قانون جنگل تبعیت کند. در واقع، آنچه در جنگل حکمفرماست، قانون جذب و دفع طبیعی است که البته هم می تواند به رشد جنگل کمک کند و هم به هجمه آفات و نابودی جنگل منجر شود. آنچه مسلم است، فضای مجازی نیازمند مدیریت است و این مدیریت حتماً شامل بسترسازی برای تولید محتوای خوب و نافع هم می شود. من معتقدم، نه تنها باید بسترهایی را برای تولید محتوا توسط بخش خصوصی ( مبتنی بر قواعد عرضه و تقاضا و چرخه اقتصادی ) مهیا کرد، بلکه دولت هم موظف است برای غلبه محتوای سالم و نافع بر محتوای غیر نافع یا خنثی، نسبت به ایجاد بسترهای هدفمند برای تولید محتوا و رشد فرهنگ عمومی اقدام کند چیزی که من سرجمع از آن به آبشار محتوا تعبیر می کنم. آبشار محتوا یعنی ورود پرحجم و پرخروش محتوای سالم و نافع در فضای مجازی نه یک تولید کم رمق و بی اثر.

پنجم. تربیت اجتماعیِ بهره گیری از فضای مجازی

از تربیت اجتماعی برای بهره گیری از فضای مجازی به ارتقاء سواد رسانه ای نیز تعبیر می شود اما من ترجیح می دهم به جای سواد و آگاهی، از تربیت استفاده کنم. در حقیقت، زمانی می توان به مقاومت مردم در برابر هجمات دشمن و حتی آفات طبیعی مطمئن بود، که آنها را با تربیت صحیح در برابر این هجمات مصونیت داد. امروز بخش مهمی از قربانیان فضای مجازیِ آشوبزده، کسانی هستند که تحت دایره تربیت اجتماعی برای ورود به این فضا قرار نگرفته اند. توجه داشته باشید که یکی از عوامل اصلی تبدیل فرصت های فضای مجازی و پیام رسان ها به تهدید، بی اعتنایی کشور به تربیت اجتماعی در این عرصه است بطوریکه در سال های اخیر، آموزش و پرورش هیچ سهم مناسبی را به این موضوع در مدارس اختصاص نداده است.

ششم. گرفتن بهانه های تشویش افکار عمومی از دشمن

هر چند دشمن منتظر بهانه نمی ماند و خودش رأساً بسترهایی را برای عملیات روانی بوجود می آورد اما نباید تردید کرد مانند مگس که بر روی آلودگی و زخم می نشیند، دشمن هم فرصتی بهتر از بهانه هایی که خود ما با اشتباهات و ناشی گری های خود ایجاد می کنیم برای عملیات روانی پیدا نمی کند، بنابراین، وجود هوشمندی در برابر دشمن و گرفتن بهانه های گوناگون از آن، و از همه مهم تر، ایجاد هماهنگی و انسجام در تولید و توزیع اطلاعات مرتبط با امر اجتماعی، یکی از راه های مؤثر برای خنثی سازی عملیات روانی دشمن محسوب می شود.